کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

تومه کیله (خزانه نشا) زلیخا صبا ماسالی تالش

تومه کیله

باهاراومه وخت بجاره کاره
همه کارنی تاوه جان تاو کاره
دسو پا گیل دری جان بی قراره 
شو روز ندارع دیل ناجه داره
تومه کیله خزانه نشا
درزمان دیرین مردمان سختکوش تالش بعداز سیزده سال تما م هم وغمشان وفکرشان کشت وکار در مزارع برنجشان بود چون بیشترین امرار ومعاششان ازراه کشاورزی بود 
روی این اصل بعد از برداشت پاییزی از شلتوکی که مرغوب بود بعداز پاک کردن والک کردن از چند نوع صدری دم سیاه چمپا وانواع دیگر جدا کرده در چرخه هاییکه از کاه کلش درست کرده میریختند و با پریس طناب محکمی به سقف کوتی یا تلمبار آویزان میکردندتا از حمله گنجشک و موش ودیگر حشرات در امان باشد .
وبعداز سیزده سال این شلتوک یا تخمه ژه را از چرخه ها خارج می کردندو زنان پرتلالش تالش این ژه ها را در گوشه ای از کوتی یا تلمبار ریخته وبا آب ولرم آن رامی خیساندندورویشرا باگونی کنفی واطرافش را با ساقه شوند که یااقطی به فارسی است می پوشاندندوهرروز رویشرا اب ولرم میریختندورویش را میپوشاندند تا جوانه میزد 
این زنان زحمتکش چندین روز برای کندن این شوند در دورو اطراف واین محل آن محل می گشتند وبعد از جوانه زدن تومه کیله یا همان خزانه را که از قبل برا ی بردن تق کرده ژه یاجو جوانه زده اماده کرده بودند یعنی کف خانه های تومه کیله بعد از یک دست کردن خاک واب وخواباندن شوند وخاکستر تق کرده ژه را دران می پاشیدند وابش را بصورت ملایم در ان خانه های تومه کیله نگه می داشتند تا جوانه رشد کنند وتوم یا نشا برای کاشت آماده میشد 
ادامه دارد 
نویسنده متن زلیخا صبا

دستان تالشی زلیخا صبا ماسالی تالش

یکی از دستان های زیباکه همواره در کارهای دستجمعی ومزرعه ویا خوش نشیهای دوره ای در دوران گذشته در تالشی زبان ها مرسوم بود اگر دختر زیبای تالشی نیز در ان دور وبر بود وانرا مدنظرداشتندومورد پسندشان بود یکی که صدای خوبی داشت میخواند وبقیه نیز با او هم آوایی می کردند وبه این ترتیب نشان میدادند که دختر مورد توجه قرار داردوبه این ترتیب هم کار ها سریع وبا نیروی خوش ایندی پیش میرفتوهم اینکه اینکه دخترهای دم بخت را بقولی تک یا نومی زدندن 
نازه کینه خاسه کینه نازه کینه خاسه کینه
وا تع ورده مِن تع گته نازه کینه خاسه کینه 
دِبالون تع وا بِده بِ موهه بندون تاوبده بِ
نازه کینه خاسه کینه نازه کینه خاسه کینه
قشنگه یار زرنگه یار بندی سری پا مَنده یار 
بجاری کو کار بکره چمه کینه چم مکره

ابریشم وجاجیم زلیخا صبا ماسالی تالش

یکی از هنر های زیبا ورنگی وارزشمندی که در میان اقوام تالش وخانواده ها مرسوم بوده. ویک روتختی ویا رولحافی زیبا در هر خانه ای یافت میشد ویا حتما در بار جهاز عروس گذاشته میشد جاجیم (جَجیم)بود.
جاجیم که بیشتر از نخ ابریشم وگاهی از نخ پشمی بود . و تهیه این نخها ورنگ کردن آن برای بافتن جاجیم بیشتر در خانواده های سنتی انجام میگرفت . بخصوص چگونگی تهیه نخ ابریشم ورنگ کردن این نخها با رنگ طبیعی که از مواد طبیعی ومخلوط کردن آنها و درآوردن رنگ ثابت وزیبا از کارهای ظریف وهنر مندانه زن تالشی بود .
برای تهیه نخ ابریشمی ابتدا هرخانمی اگر میخواست وسلیقه مند کار های هنری بود در موقع پاک کردن پیله های ابریشمی مقدار از پیله هارا برای تهیه نخ ابریشم کنار میگذاشت وانرا در ابی که در حال جوش بود میریخت و کافی بود که سر رشته این نخ از پیله را پیدا کند و نخ را تا آخر از ان مکشید و بدست می اورد واین نخ که کلفت تر از تای نخ ابریشم بود وتقریبا نا خالص مقدار ی را با دوک تاب داده که به آن ریس میگفتند وبرای خیاطی استفاد میکردند مخصوصا زنانی که با دست خیاطی میکردند درود برروانشان.
وبقیه نخ هارا برای صیقلی دادن ونخ ابریشم در اوردن وبافتن جاجیم به خانم هاییکه در این کار حرفه ای بودند ومهارت داشتند وکارگاه ابریشم وجاجیم بافی میسپردندواین نخ ابریشم را خیاطه میگفتندوبا آن جاجیم های زیبا وبا نقشهای متنوع میبافتند
متن از زلیخا صبا





رویگری یا سفید کردن ظروف مسی زلیخا صبا ماسالی تالش

در سالهای دور در خانواده ها بجای ظرف وظروفهای جدیدوامروزی از ظرفهای مسی استفاده میکردند که امروزه ثابت شده که این ظروف مسی به مراتب از لحاظ کاربردی وسلامت بهتروسالم تر می باشد. 
ولی چون این ظرفها ومس خالص به تنهایی وبدون قلع اندود کردن و با ترکیب شدن با اکسژن به مرور زمان سبز رنگ شده وتولید سم میکند به همین دلیل دارندگان ظروف مسی سالی یکبار برای سفید کردن ظرفهایشان روی گر .می آوردند روی گرهای سنتی معمولا در سرای بازاری برای خود دکه ای داشتند که در کنار رویگری طرف وظروف مسی هم می فروختند وسالی یکبار هم به خانه مشتریهای پر وپا قرص خود که ظرفهای کارکردی زیاد داشتند می رفتند وبرای همسایه هاهم از هر طرف چند تیکه ظرف سفید میکردند.
بیشتر روی گرها در اردی بهشت ماه که هوا خوب بود وکم کم خانواده ها باید بر ای کوچ ییلاقی خودرا آماده میکردند برای رویگری به خانه مشتریهایشان میرفتند 
برای جاساز ابزار کارشان که بیشتر در گوشه ای ازحیاط منزل صورت میگرفتیک چاله ای می کندند که در آن زغال می ریختندودومشک یا خیک که از پوست بز بود که سوراخهایی که در دست پوست داشت ودر زیر ان چاله آتش جاسازی میکردند وطرف دیگر این بالک های خیک را به دوتخته متصل بود که بر اثر بالا آوردن این دو بوسیله شاگرد روی گرپر هوا میشد ووقتی با فشار بطرف پایین میبرد به زغالهااز پایین باد میخورد وشعله ور میشدوظروفمسیرا بعداز اینکه شاگرد رویگر با کولش وخاکستر خوب می سابید البته انرا در جایی محکم مگذاشت وخاکستر وکولشرا در ان قرار میداد وخودش دورانی درروی ظرف خودش را اینور انور حرکت میداد وبعد اب میکشید ومیداد به اوستا تا ان را با پنبه ونوار قلع بر روی زغال قلع اندودکند 
دوستان این مقدار اطلاعات هم در باره رویگری از سالهای قبل از چهارده سالگی 
بیاد م مانده سالهاییکه ما روی گر می آوردیم به خانه وچون کارشان برایم خیلی جالب بود بیادم مانده اگر اشکالی هست می بخشید

کولی کولی چاشمبه زلیخا صبا ماسالی تالش

کولی کولی چارشنبه

کولی کولی چارشنبه (کیلی کیلی چارشمبه) (چهار شنبه سوری)
نکبت بوشو داولت درا ... زردی بوش سرخی نی با
هف کوهه آتش ژنین مغریبه سر
هف دفه تیلین چِ سری امور اَور 
کولی کولی چارشنبه در گذشته یکی از ایینهای زیبا وخوش آمد گویی تکمیلی امدن بهار ونوروز در نزد مردم ایران گیلان ومردم تالش بود واین رسم زیبا نه از روی اجبار بلکه یک فرهنک جاافتاده وخوش ایندوشادی بخش بود که برگزار کنندگان ازا ینکه زمستان را با همه سرما وسختیهای زمستانی سپری کرده و بهاری زیبا وپربار داشته باشند در حقیقت یک نوع نیایش وسپاس به درگاه خالق یکتا بود 
کولی کولی چارشنبه در تالش بزرگ هم به شیوه خاص خود برگزار میشد.مردم تالش رسم بر این داشتند که قبل از آمدن آخرین چارشنبه حتما خانه تکانی را تمام کرده 
وهیچ خاکی وغباری در خانه واطرا ف نمی باید وجود داشته باشد واین یک نوع باور خوب وانرژی مثبت بود که برای کسی ضرر که نداشت بلکه یک عادت پسندیده در اجتماع نهادینه میشد که باید در حفظ نظافت محیط وخانوده بکوشند ولازم بدانند..
در غروب سه شنبه آخرسال افراد خانواده ومحله و اقوام در حیاط منزلشان روبه قبله هفت دسته یا کوهه کا ه وکولش به فاصله یک متری از هم میگذاشتند واین کار بر عهده بچه های خانواده بود وبچه هاهم این کار را از بعد ظهر با شور وشوق انجام داده ومنتظر غروب می ماندند ودر این فاصله بچه های محل هم جمع میشدند و فامیل هم برای شرکت در این مراسم به خانه هم می رفتندولی معمول این بود که اکثرا هر کس در حیاط خودش این مراسم را انجام میداد واگر آتش یکی خاموش میشد می رفتند در حیاط همسایه واین مراسم تا موقع شام از طرف بچه ها ادامه داشت.
ووقتی که از روی اتش می پریدند با صدای بلند می گفتند نکبت بوشو داولت درا
یعنی بدیها وزشتیها وبد بیاری ها برود وبجایش خوبیها و زیبایی ها و رونق و برکت بیاید و باز می گفتند چمع زردی اشتع واشتع سرخی چمع ودر این میان برادر بزرگ در حالیکه کلاه تالشی یک وری روی سرش می گذاشت با تفنگ یک گوله به طرف هوا به نشانه امدن بهار شلیک می کرد ..

در این غروب یکی از افرادخانواده مثلن دختر یا عروس خانواده در چند دیگ وقابلمه اب رودخانه را به نیت جمع میکرد که در صبح فردا تمام افراد خانواد بعداز شستن خود باید با ان ااب از سر تا پای خود می ریختند تا کسالت وخستگی سال گذشته از تنشان بیرون برود .

وهمچنینین در این شب مادر خانواده از غذاهای که نشانه سبزی وبهاری بود درست میکرد مثل ترشه تره سبزی کوکو فسجان ماهی و دختر بزرگ خانه از هرکدام از این غذا ها مقداری را در چند پیشدستی گذاشته ودر یک سینی ویا مجمه می گذاشت بر روی تاقچه یا صندوق برنج برای چارشنبه خاتون می گذاشت تا نیمه شب بیاید و خیر وبرکت به خانه انها بیاورد ونیت میکردومیگفتند چارشمبه خاتون بری تع ..دس تیی نی مِری تع.. سغه جانی بوهر تع ..برکتی ویکر تع ..نکبتی تع دور آکر .. باهاری نزیک آکر.. وبه این ترتیب یک رسم وآیین زیبا بدون هیچ نا هنجاری نا خوش ایندی بر گزار میشد 
متن از زلیخا صبا