کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

اربا تیما زلیخا صبا ماسال تالش

درگذشته های دوردر خانواده های سنتی وخانواده هایی که در تمام فصول وازتمام امکاناتی که در اختیار داشتندبه نحو احسن استفاده میکردندوبهره ور میشدند..
یکی از این کارهای زیباونشاط اوری که در زمانهای قدیم انجام میدادند ارباتیما یا طرزتهیه ودرست کردن دوشاب از میوه اربا یا همان انبه محلی که میوه ریز وکوچکی که به رنگ نارنجی ورنگ انبه و مانند انبه طعمی گس دارد .بود. در گذشته خانوده هادر حیاط وباغات خود از این درختان بسیار داشتند که امروزه نسل این درختان بجز در جنگلها در حیاط وباغات از بین رفته، متأسفانه.
ابتدا ارباها را بعدازاینکه از درخت میچیدندوبوسیله طناب از درخت پایین می فرستادندودر سبد یا صفه که بافته شده بود از اَجار(ازشاخه تروتازه درخت کوچی ویا توسکا این صفه ویا سبد را درست میکردند)از دنباله شاخه بزرگ به شاخه خوشه ای کوچک تبدیل و جدا کرده می ریختندواربا ها را در لار که یک کانال چوبی که وسطش خالی بود میریختندوبا کما یک وسیله چوبی که سر پهنی داشت می کوبیدندوبعداز کوبیدن مقداری فل(خرده های سبوس شلتوک)را میسوزاندندوخاکستری تمیزکه الک کرده بودنددر داخل ان میریختندویک شبانه روزدر این حالت میگذاشتند بماندوسپس صبح این اربای له شده را لگد کوب می کردندویا چنگ میزدندوسپس با آب مخلوط می کردندودر صفه که زیرش را تشت میگذاشتند میریختند تا صاف شود ومخلوطی راکه در تشت جمع شده بودروی کوره که به همین منظور در گوشه ای از تیلاوار درست کرده بودندروی اتش میگذاشتندودر سوراخهای دوطرف کوره درزیرتشت هیزم میگذاشتندوشیره را میجوشاندندوبا بوته خاردار خَج که به ان کول میگفتند که به چوب بلندی میبستند تا دست را نسوزاندشیره دِشاو یا دوشاب رابهم می زدندوقتی شیره به اندازه کافی غلیظ میشد ورنگ خوش رنگ طلایی مایل به قرمز پیدا میکردوبه ریزه گِل ویا غُل می افتادتشت را از روی کوره برمیداشتند ودوشاب شیرین وخوشمزه را که خاصیت درمانی دارد در کوزه های سفالی میریختندوبه مصرف در زمستان به همراه مغزگردووپلو می رساندند
زلیخا صبا

اجازه نشستن عروس زلیخا صبا ماسال تالش

عروسی های تالشی در ماسال قسمت هشتم
اجازه ی نشستن عروس (بخش چهارم)
بعداز از اینکه مراسم کلاه زدن به سر عروس توسط برادر داماد وگفتن هفت بار هفت پسر ویک دختر ( ونیت کردن.... این کلمات در گذشته به این دلیل نبود که خانواده های تالشی زبان دختر دوست نداشتند بلکه در گذشته اگر تعدادبیشتر مرد در خانواده می بود به قدرت کاری ومالی خانواده افزوده میشد.چون کارهای سخت کشاورزی ودامپروری بیشتر نیاز مند به داشتن مردان قوی بود
ودر این میان هم اگر زنان مدبر وکار آمدهم در بین این خانواده ها پرورش می یافت چه بسیار نیکو وپسندیده می بود.
در ضمن در چنین خانواده ای اگر دختر ی بزرگ میشد بسیار خوب تربیت شده وازدواج با چنین دختری در چنین خانواده ای بسیار به نفع خانواده شوهر می بودوبرای همین دختران خانواده هایی را می پسندیند که در ان خانواد مردان موفقی در کاروزندگی بودندومیگفتند ننه دی یس کینه را دَفَرس یعنی مادر را ببین واز دخترش بپرس ویک اعتقاد دیگر نیز در گذشته دربین مردمان ان زمانها وجود داشت که می گفتند اشتع بده چی مردومی مده عیبه واشتع چاکه چی مردومی مده خیفه یعنی چیز بدت وناجورت را به دیگران نده عیبه زشته وچیز خوبت را به دیگران نده حیفه
واین بود که دختران خوب را از اقوام نمی گذاشتند بیرون بروند....)

وبعداز مراسم کلاه دوباره برادر یا اگر برادر نبود یکی دیگریک چهار قدیراکه را در موقع ورود به خانه به کمر عروس میبستند به اسم کمر دَوند بادادن رونما از کمر عروس باز میکردوبعداز بجااوردن این مراسم . بزرگ خانواد ه پدر داماد وارد خانه میشد وبرای نشستن عروس حتما باید چیز ی مالی یا گاوی ویا ملکی لفظی به عروس میداد ولفظی دادن مال به عروس در گذشته از سند نیز بالا تر بود..
عروس می نشست ودر این میان اقوام دامادکه پسر بچه کوچک ویا چند ماهه داشتند به بغل عروس می نشاندندوعروس به هرکدام از بچه ها یک جفت جورات دست بافت خودش را به عنوان کَشه نش (بغل نشستن) میدادودر این موقع افراد فامیل به عروس رونما میدادند...

گاز ویشون (دندان فشان) زلیخا صبا ماسالی تالش

گاز ویشون(دندان فشان)
یکی از رسم های زیبای مردم ماسال وتالش در گذشته وحال برای بچه ای که اولین دندانش نیش میزد ودر می امد گاز ویشون یا دندان فشان بوده وهست .
چون عقیده دارند که در امدن اولین دندانهای بچه بحدی درناک است که شیر مادرش از دماغش در میاید: وبچه با زبان بی زبانی می گوید که اگر مادرم میدانست که چه دردی دارم برای تسکین دردم از شیر مرغ وجان ادمیزاد حاضر میکرد:

این است که در چنین مواقعی بچه
 خیلی بی تاب ولج باز وبهانه گیر وگریان است وکلافه ووضیعت گوارشی بچه نیز بهم میخورد.
وخانواده های سنتی عقیده دارندکه با گاز ویشون ویا دندان فشان کردن وجشن گرفتن بااین درد مبارزه کرده ودندانهای بچه راحت تر در می ایدودرد ورنج بچه پایان می یابد ..
برای برگزاری این مراسم واماده کردن مخلفات جشن گاز ویشون برشته برزبرنج سرخ کرده یعنی اجیل محلی نقل وشیرینی ودیگر خوراکیها.. سفره ای پهن کرده وسایل را در رویش میگذارند.
وسایل شامل قرآن کتاب آینه قیچی شانه وچیز های دیگر وبچه را نیز در وسط سفره مینشانندویک روسری چهار گوش در سرش میگیرند واجیل محلی با آرزوکردن اینکه درد ش خوب شود ودندانش راحت در بیایدروی سرش میریزندوبعد بچه را تشویق میکنند که چیز های روی سفره را بردارد واگر بچه هر کدام از وسایل را اول از همه بردارد در اینده صاحب ان شغل خواهد شد مثلا اگر کتاب را برداشت در اینده شخصی مهم وبا سواد خواهد شد واگر قیچی را گرفت خیاط واینه را ارایشگرواگر مداد را برداشت نویسنده الا اخر....

متن از زلیخا صبا

دومه دومه مزا زلیخا صبا ماسال تالش

دومه دومه مزا در ییلاق
یکی از بازی های دست جمعی دختر بچه ها وحتی جوانها در ییلاقات در گذشته ودر ارامش محیط پر انرژی ییلاق که به دور از همه همه های امروزی بود بازی دستجمعی نشاط آفرین بچه ها ونوجوانان وحتی جوانان فرقی نداشت چون با این هم آهنگی بینشان صمیمیت ودوستی بوجود می آمد وبچه از بزرگتران خود آمادگی کار وایستادگی در برابر مشکلات را می آموختند و زبده ونترس بار می آمدند
دومه دومه مزا (بازی گرگ وچوپان)بود . که یک نفر که از همه بزرگتر بود چوپان
بقیه بره وگوسفند می شدند و 
درردیف پشت هم را میگرفتند واخرین نفر که پشت به بقیه میایستاد سگ گله میشد ویک نفر هم که ظاهراخشن تر بود ودور این گروه در حرکت بود گرگ میشد وهی داد میزد 
گِرمو گِرم وچوپان هم میگفت نِشای گِتن وگرگه که با قسم وتهدید میگفت 
چمِ گاز تری تره چوپان میگفت اِسپه ای دارم جنگی تره وچمِ داز تری تر ه وبه این تر تیب بازی با شور ونشاط ادامه می یافت وگاهی گرگه یک بره ای را هم از این وسط میبرد جالب توجه این بود که بچه ها به شدت غرق در صحنه میشدند ونفری را که گرگ میشد گرگ می دانستند وجیغ ودادشان به هوا بود

نوشتار زلیخا صبا.... 

مایه مزا زلیخا صبا تالش ماسال

مایه مِزا (بازی)... این بازی که با پنج سنگ کوچک بین چند نفر انجام میگرفت .
به این صورت بود که ابتداسنگها را روی زمین پخش میکردند ویکی از سنگهارا به انداز ده تا پانزده سانت به هوا پرت کرده ویکی یکی سنگها را از روی زمین بر میداشتند و بعد دو تا دوتا وبعد سه تایی وچهار تا را باهم از روی زمین بر میداشتند و بعد همه را روی زمین پخش میکردندوانگشت شصت وانگشت وسطی را روبه روی سنگها بصورت یک نیم دایره باز میکردند و ورقیب بازی یکی از سنگهارا عروس قرار میداد وبازیکن باید یکی از سنگهارا به هوا پرت میکرد ودر این فاصله سنگها را یکی یکیو دو تا وس تایی وچهار تا از سوراخ رد میکرد واگر دراین بین سنگ هوا رفته به زمین می افتاد می سوخت واخر سر سنگ عروس را با یک حرکت سریع از سوراخ دست رد میکرد وبه این ترتیب بازی ادامه می یافت و اخر سر برنده بازی برای سوزنده ها جریمه در نرمیگرفت واین جریمه ها که روی دست سوزنده پیاده میشد شامل روغن. مشت چنگ. تبر. وداس بود.که برنده که با دستش حالت های این ابزار در روی دست طرف انجام میداد
نوشته ومتن از زلیخا صبا