فریاد کن،بغض فرو برده سال های سکوت را:
تابداندکه سکوت تو تأیید حقانیت اونبود
گونه سرخ شده ی تواز انفجاربغضی در درون،سینه تو به
وسعت یک دنیادل شکستگی است
در عمق سینه ات چه رنج هایی از پس پزده سکوتت جا گرفته:
ای نا مهربان چگونه رها می شود این فریاد بی تکلف از سینه پردرد
وچگونه برای در آغوش کشیدن مهربانی دستی باز شودبدون تعلل
در حالیکه غروری نمانده است