کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

شبهای محرم زلیخا صبا ماسال تالش

باز این چه شورش است که در خلق عالم است
شبهای محرم (قسمت چهارم)
در شبهای دوم وسوم وچهارم وپنجم هم به این ترتیب هرشب اهالی محل به مسجد رفته
منتها با این تفاوت که جمعیت هر شب بیشتر میشد وفضا ی مسجد وحال وهوای مجلس گرم تر می شد.
وهر شب مردم بعداز نوحه ومرثیه خوانی در داخل مسجد ویا بیرون در حیاط مسجد سینه زنی میکردند وبرای اینکه دسته سینه زنی وزنجیر زنی گرم وآماده شوند ویک نفر که صدای رسایی داشت ودست در روی گوشش گذاشته ومیگفت:
کشتی شکست خورده به طوفان کربلا ... در خاک وخون فتاده به میدان کربلا
سلام و الله حسین.. لعنت الله علاقاتلان حسین گروه سینه زنی میگفتند یاحسین..
نیم ساعت تا یک ساعت زنجیرزنی بعداز روضه خوانی وتمرینی برای دسته بری در شب وروزتاسوعا وعاشورا بود.
در ضمن در این شبها بعداز روضه ونوحه خوانی یکنفر که مسول جمع آوری پول امام ونذورات وهمچنین صلوات گرفتن برای اموات حاضرین در مسجد وبانی مسجد بود . وبا حرافی وتسلط کاملی که در بیان گفتاری که میخواست برای جلب وجذب بیشتر مردم در دادن نذورات وبا گفتن جملات اینکه یک در دنیاوهزار در آخرت عوض بگیرید همه را بخصوص خانم ها دردادن پول وگرفتن صلوات برای اموات خود پیش قدم بودند.
واین افراد بادادن این نذورات وخیرات وگرفتن صلوات برای مردگان خودیک احساس رضایت باطنی
ویک سبک بالی میکردند.وارامشی خاص از اینکه کاری برای اموات خود کرده اند ویا اینکه با دادن این پول درراه امام حسین تضمینی برای خود وبر آوردن حاجتشان در نوبت قرار داده اند ودر حقیقت یک نیرو ویک انرژی مثبت کسب می کردند واین در روحیه شان خیلی اثر خوبی داشت .
واز نا امیدی های زندگی فاصله می گرفتند. ودر ضمن هر گز انتظار نداشتند به محض بیرون آمدن از مسجد دنیا برایشان گلستان شودوهمین سبک بالی برایشان کافی بود واین ایمان قوی انهارا می رساندکه دستی بالا تر از تمام دنیا هست که انها را حمایت کندواعتمادی که به باورهای قلبی خود داشتند..ادامه دارد
نگارنده زلیخا صبا

شب های محرم زلیخا صبا ماسال تالش

باز این چه شورش است که در خلق عالم است
قسمت دوم محرم
شب اول محرم : درغروب شروع اولین شب ابتدا قهوه چی وخادمین مسجد محل میرفتند چراغ های مسجد را روشن کرده وسماور مسجد را آب کرده روشن می کردند. مردم بخصوص جوانان برای رفتن به مسجد لحظه شماری میکردندودر آن زمان چون برق
نبودوراه منتهی به مسجد در بیشتر محل ها راه های باریک ویا از مرزهای مزرعه عبور میکردند. بنا براین اکثرا باهم قرار میگذاشتندخانوادگی ویا همسایه ها باهم به مسجد می رفتند ویا نوبتی افراد خانواده یک شب در میان می رفتند ولی جوانان پای ثابت مسجد بودند در شبهای محرم خیلی زود شام را میخوردند. تا به مسجد برسند.
شب اول زیاد شلوغ نبود
ابتدا برای شروع جوان خوش صدای مرثیه خوان محل خودرا آماده میکرد بسم الله
در آن زمان چون بلند گو نبود بنابراین مرثیه خوان باید صدایش رسا وگیرا وخوش آهنگ وجاذب میبود در نتیجه همه به احترام سرا پا گوش جان وحواسها جمعاینگونه شروع به خواندن میکرد
بارالهانشود ناطقه ای لال به هنگام ممات....گر فرستد بی تکبر به محمد صلوات
نگارنده زلیخا صبا

همایش فرهنگی تات وتالش وموسیقی چهار شنبه خاتون زلیخا صبا ماسال تالش

سومین نشست وهمایش نقد وبر رسی شعر تالشی وتاتی ونیز موسیقی در ارتباط با افکار وروحیات وغدا چهار شنبه خاتون در سالن اجتماعات خاتم الانبیا ی رشت در 31 شهریور 95که با حضور دکتر فاضلی مدیر کل ارشاداسلامی رشت و نیز اساتید گرانقد ردکتررضایتی ودکتر
سبز علیپور و استاد خادمی و استاد ریاضی واستاد یاشار دولتی وجمعی از شاعران و هنر مندان تات وتالش بر گزار شد وامید هست که این گرد همایی در اخر چهارشنبه هر ماه با فراخوانی که داده میشود گسترده تر شود

 

باسپاس زلیخا صبا

فرهنگ و رسومات زلیخا صبا ماسال تالش

یاد ایامی 2
یادایامی که در گلشن سرایی داشتیم
شرح ووصف ان زمان راوزندگی وخانه هاورسوم سنتی را به این خاطر یاد آورمیشوم :که دیگر اثری از زیبایی برگزاری رسومات ونیز نعمت وبرکتی که از این اتحاد وساده زیستی وبخصوص طراوت وزیبایی وبکربودن ان دوره ها نماند ه یعنی بطور کل اکوسیستم عوض شده واگر نقاش بودم همه انچه را که در نظرم مجسم میشد به تصویر در می اوردم .
بخصوص در این روزها یاد گذشته بیشتر برایم یاد اور زمانی است که افراد خانواده همه باهم بودند وشب های بلند وسرد زمستانی را باوجود هم ودر کنار هم گرم می کردند عزیزانی که حال دیگر نیستند .شاید برای کسانی که هنوز در کنار عزیزانشان هستند زیاد جالب نباشد ولی من می نویسم تا یادمانی باشدهم برای نسل ما وهم نسل جوان مدرنیته زده که زندگی را انقدر در کنار هم بودن دوست ندارند پس حقدارم که دلم برای ان زمانها تنگ شود وان صمیمیت ها بخصوص در این ایام که چیله شو وشب های بلند زمستانی درراه است..
در کنار خانه های قدیمی اکثرن اطاقکی یا یک خانه کوچک دیگر بود که پشت بامی بلند داشت که کاه کولش ویا للکی می ریختند و این پشت بام جای مناسبی برای نگهداری میوه هایی بود که از درختان می کندند ودر وسط این للکی ها و کاه کولش ها قرار می دادند.
کدوهای سفید وشیرین را در اویز میگذاشتند واویزان می کردند وگردوها هم که در چپرهای دودخانه می ریختند تا خشک شود وبعد در صدوقهای چوبی می ریختند .ودر زمان امدن چاروادارها یی که از خلخال برای اقامت زمستانی به مناطق تالش وماسال می امدند وهمراه خود هم سوغات برای میزبان های تالشی خود می اوردند مثل سنجدو هم بعضی اقلام مثل عدس یا مرجووسیب زمینی وپیاز برای فروش ، که خانواده ها اکثر ن مصرف زمستانی خودرا ازاین فروشنده های مهاجر می خریدند ..
چون در بازار های هفتگی ان زمان تهیه بیشتر مواد مصرفی بخاطر مشگل حمل ونقل و نبود راه وتراوری مطمین امکان پذیر نبود و کاسب های بازار نشین هفتگی که از صومعه سرا و مردم محترم گیلک زبان نواحی اطراف بودندنیز بعضی اقلام را برای فروش می اوردند و بیشتر مردم تالش بخاطر باغهای بزرگ و زمین های حاصلخیز وداشتن کشاورزی ودامداری خود کفا بودند ..
افراد خانواده که شامل پسرها ودخترهای ازدواج کرده که در نزدیکی پدرومادر خانه داشتند ونیز فامیلهای که نزدیکودر یک محل بودند ونیز همسایه های صمیمی بعد از شام که بیشتر صرف شام اول شب بود یعنی شروع شب باید سفره شام پهن میشد وهمه افراد خانواد که باهم زندگی میکردند از کوچک وبزرگ در سر سفره آماده می نشستند . وبعد از صرف شام طبق روال شب نشینی همه در خانه بزرگ خانه جمع میشندند و تنقلات اماده شده توسط زنان ودختران برای پذیرایی به وسطاورده میشد دراین جمع شب نشینی خانواده های تالش که میزبان مهاجرهای تات زبان بودند کسانی چون طالع بین وحتا نوازنده های زبردست ویا دراویشی بودند که کشکول وتبرزین به خود اویزان کرده ودرویشی می خواندند و کسانی بودند که عمامه قرمز می گذاشتند که دورش دستار سبز رنگ می بستند و عبا می پوشیدند وبه انها لاله سید می گفتند و در ظاهر لال بودند ولی گاه غیب می گفتند شاید ان زمان به انها اعتقاد داشتیم وخلاصه بعضی از خانواده هابودند که سرپرست خانواده پذیرای ادمهای از راه ماندو بی جا مانده بودند چون در اندوره جایی برای اقامت نبود . گاه مهمانهای از دور امده همراه بانواختن سازی روح نواز داستانهایی از امیر ارسلان نامدار و جادوگران ومادر دیو فولاد زره و داستانهای شاه اسماعیل و فرلقا وبلقیس با زبان ترکی میخواندند . و یا کتاب داستانهایی که هر شب ده تا بیست صفحه توسط با سواد مجلس خوانده میشد و یکی علامت میگذاشت ومسئول نگهداری کتاب میشد ودیگر کسی تاشب دیگر حق خواندن نداشت و در این گیر ودار بچه ها هم باز باز ی مایه مزا موتال موتال ودیگر بازیها و یا گوشدادن به داستای که یکی از برزگتر مثل داستان بز بزکها و سیاه بزبزه و یا شاله ترسممد ویا داستان ملکه تختر بخسع بختر بخسع ودیگر داستانها وضمن گوش دادن به این قصه ها در سر زانوی برادربزرگ به خواب می رفتند و لذت بخشترین برای بچه ها که گاهی خودرا بخواب زده تا بزرگتر ها انها با بغل کردن به رختخواب یا به خانه ببرند و بزرگتر ها وبخصوص جوانها تا پاسی از شب به این تفریح سالم شبنشینی و گوشدادن وشنیدن روایات و وقایعه زمان سپری کرده ودر حافظه جا می دادند و به این ترتیب همه تجربه کسب می کردند و هم معلومات و هم پخته تر میشدند واز خامیو نا آگا هی در می آمدند و این بود سیری در رسومات خانواده های تالش وماسال 
نگارنده زلیخا صبا

افتتاحیه همایش شعر وموسیقی تات وتالش زلیخا صبا

افتتاحیه همایش شعرو موسیقی تات وتالش در روز یکشنبه 5 تیر در سالن رحمدل خاتم الانیا رشت با مؤفقیت بسیار عالی برگزار شد گرچه از طرف مردم فرهیخته تالش به علت تبلیغ کم ونیز موافقت واطلاع رسان دیر انجام گرفت ولی باز دیداین مهم از سایت های خبری بیشترین امار راداشته وامید است که این گردهمایی مثبت که جرقه امیدی برای مردم فرهنگ پرور تالش است وقرا است در چهار شنبه های اخر هر ماه برگزار گردد با استقبال بیشتری از طرف هنر وران وفرهنگدوستان وفرهیختگان تات وتالش 
مواجه شود انشالله 

با سپاس زلیخا صبا