کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

هم وطن همزبان زلیخا صبا ماسالی تالش

هم وطن. هم زبان.هم شهری.
مجسم کندر کنار آبشار رامینه. یا کمی بالا تر در راه تونل مانند که پوشیده از درختان سبز توسکادر دوطرف جاده پیچ در پیچ رامینه در کنار جاده فرش پهن کرده و با خانواده نشسته اید نسیم ملایم کوهستان صورتت را نوازش میدهد
کمی سکوت،آره کمی سکوت، صدای ظبط را بیار پایین.. چه میشنوی؟..صدای آهنگین آب رود خانه، وصدای آبشار،صدای کوکوتی تی در بلند ترین شاخه درختی آواز میخواند کوکو تی تی کوکو تی تی، صدای آرامش جنگل. 
صدای چهچه بلبلی؟ چقدر روح نواز است . احساس میکنی به دنیایی دور از همه هیاهو آمده ای گوش کن به این اوای دلنشین.. با شماهستم شماییکه از راه دور ونزدیک سفر میکنید وبا صدای ماشین وویرا ژموتور ارامش این آرام کنند گان جسم وجان رابر هم میزنید. بله با شما هستم موتور سوار که با ویراژ موتورت لرزه بر اندام ایخاکیان وماکیان می اندازی ایا فکر کرده اید که در گذشته نصف روز طول می کشید تا از مر کز شهر به این نقطه ای که الان نشسته اید برسید انهم با اسب. حالا که شما از آن سر کشور به این نقطه امدید لذت ببر تمیز استفاده کن. این قدر بریز وبباش وآلودگی در اطرافت بجا نگذار وکفران نعمت نکن طبیعت قهر میکندوخدا نعمتش را از تودریغ میکند.. جمع کن این همه خراب کاری این چه آدابی است ؟/این طبیعت زیبارا به فنا کشیدن ضررش به کی میرسد؟ به من به ما به شما به همه از این همه جفا بر طبیعت خیلی دلم می سوزد از این همه بی حرمتی براین جنگل زیبا ومظلوم فریاد ش را کی باید بشنود . دوست داشته باش طبیعت را تا خدا ترا دوست بدارد 
زلیخا صبا

حلواسازی رسومات زلیخا صبا ماسالی تالس

حلوا سازی

حلواسازه شوی پیله برا را
حلوا گوله آدَین حلوا سازی را
دَنگو .دَنگو. دَنگو . دَنگه صدایا
چِ حالی نی ایستا خاصه خِدایا
شعر از زلیخا صبا عکس از عباس میره جنی
برگردان شعر در شب که حلوا (.همان شیرینی عید)
که میخواستند درست کنند گوله حلوارا برای برادر بزرگ که دربالای دنگ مینشست میدادندکه به بقیه بدهدتا درست کنند
صدای دنگو دونگ همه جا میپیچید
چه حالی بود وداشتیم خدای قشنگ
در ماسال وتالش سالهای قبل که شیرینی خانگی ودرست کردن حلوا در ایام جشن نوروز بیشتر مرسوم بود کسی از بیرون وبازا ر برای جشنها ومراسمات شادمانی شیرینی تهیه نمیکردند بلکه خود به درست کردن شیرین نوروزی وجشنها می پرداختند.
برای این کار یک ماه مانده به عید بانوان تالشی برنج ها را الک کرده وخرده های برنج که به میان دانه وبه تالشی(خبیس)معروف است جدا کرده وخوب پاک میکردند
برای آرد کردن به کارخانه یا آسیاب می فرستادند 
وبعداز تهیه آرد باز بانوان هر خانواده یکی دوهفته مانده به عید هرچند من : چون در تالش وماسال مقیاس اندازه گیری به من بوده وهست ارد را که برای تهیه حلوا در نر گرفته بودند در تابه یا تاوه سفالی تفت داده وشکر ودوشاب مات کرده ویا عسل را آماده کرده وکره را اماده وداغ کرده وبرای درست کردن حلوا در شبی که مراسم حلوا سازی بود اماده میکردند وحتی گزنه را که قبلن برا ی تزیین گوشه حلوا دنگی خشک کرده بودن در روغن تفت داده واماده ...
در شب حلوا سازی جوانان محل وفامیل در خانه حلواساز جمع می شدند وبا شور نشاط فراوان دور دنگ (وسیله چوبی به اندازه درازای 3 تا 4 متر وبه پهنای 30 تا 40 سانتی متر وبا لبه ای نازک و ته پهن وبه بلندی 20 تا 25 سانتی متر ) می نشستند ویکی در بالای دنگ می نشست که سر دسته بود که گوله های خمیر که چند بانو در حال خمیر درست کردن آرد تفت داده شده با شکر مات شده وکره ویا دوشاب وعسل گوله میکردند وبه سر دسته میدادند وسر دسته گوله ها را بین حلواسازها پخش میکرد وبعد حلوا سازها با کوپون که به وسیله ان گوله خمیر را رو دنگ پهن کرده وحلو را باریتم خاصی می ساختندودر گوشه قاچ حلوا با گزنه سرخ شده بک گل کوچک هم درست کرده وبا کوپون رویش می کوبیدندوبعد با چاقو که یک نفر مسئولش بود حلوا به صورت سه گوش می بریدند وبه این ترتیب تا صبح به حلوا سازی مشغول می شدند
متن از زلیخا صبا

کوکو دور آبه دوبیتی تالشی زلیخا صبا ماسالی تالش

کوکو تی خونده مع کودور آبه
هَده برمیمه چمم کورآبه
خیلی وخته کوکو تی تیم لالآبه
غرصه جیگر بیمه دیلم پور آبه
زلیخا صبا ... ادامه ...

آینده اولسبلنگا زلیخا صبا ماسالی تالش

آینده اولسبلنگادر انتظار تلی ااز خاک 
اولسبلنگا نماد ونشانی از ییلاقات ماسال است وروی این اصل شهرت ایرانی وجهانی دارد وبیشترین شهرتش بخا طر طبیعت زیبای جنگل وچمن زار و انواع گلهای وحشی وگیاهان متنوع ورویش انواع قارچها وشر شرجاری اب در ه ها وچشمه هاوزیستگاه حیات متنوع وحش در گذشته که همه اینها نه تنها دور از هم بلکه زیستی تنگا تنگ داشتندودر نتیجه یک یا چند مال دار وگاودار به راحتی در انجا می توانستند به جمع اور حاصل لبنی خود بپردازندواین ییلاق وییلاق همجوارش خریدول تا زمانی در آرامش بودند و محیط زیبایشان محفوظ بود که راه وجاده اسفالت نبود غروبهایش بسیار دل ا نگیز با ونگاونگ گاوها که بر ای دوشیدن غروب با صدا زدن زن تالش دامدار می امدند وخواندن اوای حزن انگیز مرد تالش در دور دورهای تپه ها وصدای نی نواز چوپان و ارامش شبهای پرستاره ونسیمی که از درزهای کلبه های چوبی صورت را نوازش میداد ودوستیها و رفاقت ییلاقی که کمتر حرص دنیا ومادیات در ان نشوو نما داشت همه وهمه زندگی را با همه کاستیها دلپذیر کرده بود!!!
بگذریم حالا این تصویر اولسبلنگا امروز نه بلکه دوسال پیش است . امروز وضیعت اولسبلنگا حتا مثل دوسال پیش هم نیست وما نمیدانیم امروز به اولسبلنگا چه باید بگوییم ییلاق اولسبلنگا روستای اولسبلنگاه گردشگا ه یا یک جایی که هیچ چیز تابع هیچ چیز نیست دیگر نه ابی در دره هاجریان دارد برای اینکه در منبع های پلاستیکی و فلزی جمع اوری میشود نه گلی نه چمنی نه ارامشی نه اسایشی مثل مور وملخ جمعیتی که نه میدانند ونه هم که می خواهند رعایت کنند همه لگد کوب کرده میریزند می پاشند ومی شکنند و میگذرند اگر کسی نصف شب اتش بگیرد نمی تواند ماشینش را از ازدحام ماشینها که بدون رعایت گذاشته وچپیدند دراین کلبه ها ومهمانپذیرهای اجاره ای از یک طرف صدای موتوربرقها واز طرفی صدای همهمه گردشگرها دیگر صدایی به صدایی نمی رسد وای وای بر اولسلنگا که با این سرعت تخریب در اینده ای نزدیک به تلی از خاک تبدیل خواهد شد!!!!!
آیا واجب وضروری نیست کسانیکه توریست و گردشگر را با وعده وتبلیغ دهن پرکن گذاراندن یک شب رویایی با خوردن وخوابیدن در فلان جا با صاحبان این گونه اماکن طی کنند وبخواهند سرویس بهداشتی جا ی مشخص برا ی پارک ماشینها وعبور در گذرگاه های مشخص وله نکردن گلها وچمن زارها و حفظ حریم دیگران ورعایت اصول اخلاق از همه مهمتر است اگر با فرهنگ هستیم نباید در جنگل این فرهنگ را به اجرا بگذاریم ؟ نباید ا براین طبیعت زیبا وحفظش نظارتی باشد امثال من وما که عاشق طبیعتیم وبزرگ شده طبیعت هستیم ما که هر بوته از گیا هان را نشانی از عظمت پروردگار میدانیم شما نظارتی بر دیگرانی که میخورند ومیریزند وحرمت نمی گذارند داشته باشیید رنجی که بر طبیعت ومنابع طبیعی وارد میشود از تعمیر یک یا چند کلبه نیست از نا هنجاریهایی که در طبیعت بوجود می اورند ومی گذارند ومیروند است 
با سپاس زلیخا صبا

جام جهان نماشعرفارسی زلیخا صبا ماسالی تالش

دنیا جام جهان نما
یک جام جهان نماست دنیا
هم جای غم و صفاست دنیا 
این گوی قشنگ و رنگ و وارنگ
این بهشت جاودانه دنیا

از فصل بهار و هم خزانش 
از گشتن کوه ودشت ودریا 
ازخواندن بلبل وقناری
از رنگ گل وصفای دنیا
از دیدن دوستان هم رنگ
دل گیر نشوم من زدنیا 

شعر زلیخا صبا