کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کسب وکار دربازار قدیمی ماسال زلیخا صبا ماسال

کسب وکار وزندگی در بازار قدیمی ماسال....
(دکان‌های مزبور دارای چهار ستون چوبی بودند که ایوانی کاهگلی در جلوی دکانها وجود داشت و از آن ایوانها معمولاً به عنوان کارگاه های رویگری و نعلبندی و آهنگری و سراجی استفاده می شد و در بعضی از آنها قهوه خانه دایر شده بود، و از اطاقک کاهگلی پشت ایوان به عنوان محل سکونت خانواده کسبه استفاده می گردید و مسافرین ییلاقات و میانکوه ها و روستاهای دور دست که سوار بر اسب به باز می آمدند از ستونها و نرده های چوبی جلوی ایوان برای بستن ابزار یراق اسب‌های سواری و یا باری استفاده می کردند استاد ماسالی ) 
این قسمتی از مطالبی از استاد ماسالی در سایت شاندرمن بیست نظرم را بیشتر جلب کرد واینکه چگونه کسبه های ساکن در این دکانهای کاهگلی که اغلب بیشترشان از تاتها ی مهاجر در ماسال بودنددر این دکانها هم به کسب مشغول بودند وبا خانواده هایشان در دکانها زندگی می کردند و تا جاییکه ذهنم یاری می کند تا اواخر سال 50 این مغازه هااغلب وجود داشت .. یکردیف از این مغازهاویا دکانهای که برای استفاده دو منظوره بکار گرفته میشد ومن بیاد دارم از پایینترازدکان نفت
یعنی نفته انبار مجید الله خان جوادی شروع میشد که به ترتیب عبارت بودند از دکان سید محمود بنده خداکه چایخانه داشت و استا جبرییل که تعمیر تفنگ داشت که دوتا دختر داشت حاجی کهچای میداد استا خورشید که قوری بند زنی ایشان یادم مانده حاجی نعل بندو مادر روناناس ها که شیینی می پختند واستا قلع استا که کفاش بود ومشته عروس آشپزوممه توکلی والا اخر ودر کنارکاسبه های دایم ال اسکان بازار ماسال کسبه های ماسالی هم بودند که مغازهای مدرنتر داشتند از جمله مغازهای که تصویردربش در پایین دیده میشود مغازه روانشادسید اکبر مدنی وعیوض صالحی و مشته تقی فتحی وحمزه نورانی ودیگران که کاسب ومغازه داران عمده ارزاق وخواروبار وبزاز بودندو سرمایه بازار بر چرخه کاری وکاسبی انها می چرخید و خرده کاسبهای مهاجر فقط برای رفع مشکلات روز مره مسافران اطراف ومحله های حومه ماسال ونگهداری خرید هفتگی انها در روز شنبه بازار بر عهده می گرفتند واز این را ه امرار معاش می کردند .ودرادامه لازم به دکر است که وقتی بعداز سالها که از دوران کودکی ونوجوانی به ماسال برگشتم ودیدم که دیگر ازان کسبه های که دکانهایشان هم محل کسبشان بودوهم محل زندگیشان وبا عنوان اوستا می شناختیم نه از دکانشان خبری هست ونه از عنوانشان بلکه از هر لحاط پیشرفت کرده بودند که با عنوان جدیدو پیشه جدید ومعازه های مدرنت برای تازه واردین چون من قابل شناسایی نبودندوبه مرور شناختیم
با سپاس زلیخا صبا