کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

سفر به رویا زلیخا صبا ماسال تالش

سفر به رویا
سفر کردم به رویای شبانه
به جاییکه مرا بود آشیانه
سرایی داشتم در بام خانه
برای بازیها ی کودکانه
همه دنیای من دور وبرم بود
افق هایم بوده چهار کنج
همه رویای من صلح وصفا بود
وفا ودوستیِ صادقانه
ندانستم که بود ظالم که مظلوم
کدام ظالم که را زد تازیانه
ندانستم که حق بود یاکه ناحق
نبود درکم زرنجهای زمانه
خیال وبوستانم پرز گل بود
هزاران گل میزد در آن جوانه
نبود خاری توی باغ خیالم
بلبل از عشق گل میخواند ترانه
زچنگ ودف عجب شور ونوا بود
جوانی بود و بزم شاعرانه
گذر کردم از آن دوران شیرین
دیگر چیزی نماند از آن نشانه
زلیخا صبا