کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

دل نوشته هایم زلیخا صبا ماسال تالش

گیریه گیریه چمه رنجورَگیریه
اروصبی دوستن شینه بَ گیریه 
اگه بشایم چ دردی چاره کردن
هشراتی کو نترسیم شیم به گیریه
زلیخا صبا عکس آقا سینا
دلنوشته هایم
این روزها بیشتر از هر زمانی دلم گرفته و آشفته است بخاطر نابودی طبیعت وبخاطر حرص وآز سیری ناپذیری ادمی که زمستان وتابستان وقت وبی وقت روز وشب برایش فرقی نداردو به تاخت برای نابودی طبیعت در تلاش است ودر این راه خود نیز نابود میشود وانوقت است که نه راه پس دارد ونه راه پیش وانهایی را که میشناسیم یک وقت در جایی ویا درمراسمی می بینمشان انوقت میبینم که چقدر پیر شده اند وچقدر خطوط چین وچروک صورتشان زیاد وچقدر چشماشان بی فروغ وچقدر!!!!! وانوقت است که اشگ بی اختیار از چشمان سرازیر میشود ودل هوای جنگلی را دارد ومیکند که در سکوتش فریاد وا اسف ووا حسرتا را باتمام قدرت سردهد!!
و انوقت است که دیگر نمی دانی که این گریه هایت برای کسی که از دنیا رفته است یا برای کسی که بعداز مدتها اورا میبینی اویی را که در شادابی دیده ای راستی چرا؟ وچرا در این کوتاهی عمر و بقول شاعر مگه تمام عمر چند تا بهاراست؟ نه تنها بفکر لحظه های عمرت نیستی و بفکر ایندگانت هم نیستی ودر نابودی این طبیعت زیبا دست دردست دیگرانی که یک روز یا یک هفته ویا بفکر جیبشان ویا کیفشان هستند گذاشتی افسوس!!!!!!!!!!!!!!!
همین تپه روبروی تلارگا زمانی سفیدپوش بود در این موقع سال از گلهای بابونه و گلهای عسله واش والان هرچند متر به چند متر دکه هایی بر پا شده بدون هیچ نظارتی و لاشه هایی گوشت اویزان است با تعداد ی افراد در دورش نشسته قلیان بدست با شاوارک بی شلوارک با ساپورت بی توجه به ادمها ی دیگر و حتا افعی هم از این همه بی حرمتی فراری شده و گرگ رام سگ گله وسگ گله با چشمانی ونگاهی ملتمسانه در زیر پای این جماعت الکی خوش و خودشیفته دم تکان می دهد و سگ چوپانی که یک وقت رهگذری برای عبور از چند صدمتری باید با ندا دادن به چوپان که سگ را مهار کند تا عبور کند راستی چرا؟ من مخالف تمدن ومخالف پیشرفت ومخالف مدرنیته نیستم ولی وقتی من میبینم در دیگر استانهای کشور دردل اب هوای خشک وکویری یک مکان ویک جایی را بوجود اورده اند ویا از میراثی که از قرنها پیش باقی مانده در ظل آفتاب در یک اطاقک یک جوان با چه شوری نشسته وبرای این ابهتش و این ساخته دست خودش وپیشنیانش دل نگرانی می کند تا مبادا کسی در نابودکردن این بجا مانده ی انها قدمی بردارد دلم می سوزد وقتی طبیعت خدادادی خودمان را در پیش چشمان ما وجوانان ما عبوری های لا قید دارند نابود میکنند ومی گویند به ما چه وقتی جوانی تحصیکرده در رشته حقوق در شهر کنگاور در معبد آناهیتا را بیاد می اورم که باکوله پشتی گردشگرها را راهنمایی میکرد وبا علاقه توضیح میداد در باره سازه معبد اناهیتا ایا مگر استخدام جایی بود؟ نه وحتا میگفت من به تنهایی حاضرم در مرمت وزیبا سازی اینجا بدون کمک دیگران اقدام کنم ایا مگر به او وعده ی پست ومقام داده بودند؟ نه بلکه عشق به زادگاهش داشت وعشق به خاطراتش پس جوانان تالش زیبایی های طبیعت خدادادی خودرا با عشق دوست بدارید ... نه برای دیگران 

با سپاس زلیخا صبا

نظرات 2 + ارسال نظر

هنی سلام خالی.
رفتم و حیفم آمد تا این متن را نخوانم و آمدم واین رنجنامه را خواندم. با شلوارکش خواندم ،بی شلوارکش خواندم تا رسیدم به ساپورتش و لیس زدن سگی بر صورتی بی ریش و ناگهان بدتر از همه اینها نوشته اید.... من با مدرنیته مخالف نیستم.....!!!
آخر خواهرم کجای این بی بندباری ها و ادای روشنفکر درآوردنها شبیه مدرنیسم است. این قالب و ادای مدرنیسم است .این تقلیدی کورکورانه از فرهنگیست که با تهی نمودن معنویت و اخلاق و شرافت دینی خود آنرا میخواهیم جانشینش کنیم واین را برای خودمان آقایی و رشد فکری و پیشرفت تلقی میکنیم. البته نه ما و نسل ما بلکه نسل امروزی که دارند آن را از دینش از ایمانش تخلیه اش میکنند واز او نسلی بی هویت که از همه چیز بیگانه است وفقط به همان لیس زدن سگ بر صورت بی ریشش و به ساپورتش و شلوارکش دلخوش است .
پولهای بادآورده ای که زمانی در جامعه سرگردان نبود و در بخش تولید تاسیسات و کار آفرینی صرف میگردید امروز زیر پای هر خانواده ای را چندنا خودوو انداخته آنهم برای عیش و نوش تیپ جوانی که نه فرهنگ می فهمد نه سیاست می فهمد و نه هویت فقط به قلیانش پوک می زند و دودش را حواله نامزدش میکند که آن بیچاره هم فکر میکند شوهر جوانش دارد شق القمر میکند.
امروز یکی از عوامل نابودی منابع طبیعی پولهای سرگردانی که از هر طریقی در دست بخشی از جامعه ی خوش گذران ما افتاده است. راه سازی های بی مطالعه - گازرسانی های غیر ضروری در پیرامون زمینهای کشاورزی و جنگلها و بسیاری از کارهای غیر مثبت دولت ها باعث گردیده است که برای نسل فردای ما اندوخته ای باقی نماند و بستر ها همه در فراشیبی نابودی قرار گیرند. نسل جوان ما وقتی به آینده اش دلخوش نباشد به لحظه هایش فکر میکند تا دمی خوش باشد چه با توله سگش چه با شلوارکش وچه با ساپورت پوشیدنش و......

سلام واز توجه نکته به نکته متن دل نوشته ام از طرف شما سپاسگزارم جناب نعمتی

سلام چمن گولَ خواه

خدا شومه قوت بده و هرگز مآسیَن

هر موقع ببینم مطلبی جدید و شعری جدید آوردیده اید ،بنده هم بعنوان برادرحقیرتان هوای تازه ای در دنیای مجازی استشمام میکنم و دلم اندکی باز میگردد.
هر پست جدیدی که در وبلاگ دوستان همدل و هم اندیش می بینم برایم بسان (رادویاری" (رهگذری) می ماند که من می توانم لحظه ای در کنارش مکثی کرده و با او همواجی نمایم .

گیریه گیریه چمه رنجوره گیریه
اروصبی دوستن شینه بَ گیریه
اگه بشایم چ دردی چاره کردن
هشراتی کو نترسیم شیم به گیریه

هشرات روزگار، چنان امروز گیریه های مارا محاصره کرده که واقعا گیریه های امروز دیگر برای صاحبان اصلی اش که همان تالشان اصیل اند تلخ شده اند.

آری رنجورَ گیریه ! چه اصلاح رسایی است در رثای گیریه.
بی شک برای گیریه های ما امروز بایستی مرثیه ها سرود.....

اگه بشایم چِه دردی چاره کرده ..... چه مصرع پر معنایی واقعاً در این بیت گیریه را چه خوب خطاب قرار میدهید... که دیگر گیریه های ما صدای لَـلَـه های خورشید خواهر لدو و محمود را نخواهد شنید.....

واما چند نکته در باب نحوه نگارش تالشی در این ابیات که من با اجازه شما این ابیات قشنگ را اینگونه به نگارش در می آورم.

گیریه گیریه چمه رنجورَ گیریه
اروصبی دوستن شینه به گیریه
اگه بشایم چِه دردی چاره کردن
هشراتی کو نترسیَم شیَم به گیریه

(در گویش فومنانی مصرع آخر را ما اینطوری می خوانیم = هشراتی کو نترسَم شَم به گیریه)

واما نکاتی چند:

از آنجا که گیریَه مییگوییم بایستی حتما بنویسیم گیریَه.
از آنجا که شینَه می گوییم بایستی حتما بنویسیم شینَه.
از آنجا که چَمَه می گوییم بایستی حتما بنویسیم چَمَه
ولی از آنجایی که در بیرون از جمله کلمه ی رنجور را رنجور می گوییم و نه رنجوره ، پس نمی توانیم در جمله رنجوره بنویسیم حتما بایستی بنویسیم رنجور گیریه و یک علامت فتحه بر روی ر بگذاریم تا رنجورَ گیریه خوانده شود . بنده این آیین نگارش را صحیح تشخیص داده ولی خدای ناکرده قصد تحمیل آن بردوستان ندارم روش هرکسی را به دیده احترام می نگرم ولی فقط در حد پیشنهاد به دوستانم ارائه می دهم . خداوند شما را توفیق بدهد .

متن پست شما را کامل نخوانده ام زین بابت پوزش میخواهم باز بر میگردم و متن حتما زیبای شما که همانند شعرشما زیبا خواهد بود مجددا خواهم خواند. ...والعاقبت للمتقین

سلام جناب نعمتی در جواب دل نوشته ام بسیار عالی همنوایی وهمصدایی کردید سپاسگزارم من رنجی را که ییلاق های ما این سالها توسط تخریب کنندگان منابع طبیعی متحمل میشود ار این ستم را بیشتر از دیروز احساس میکنم جز گریان نظارگر باشم وبنویسم چاره ای نیست مرا سپاس از توجه تان

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.